:)
سال هاست که برای اول مهر ساکی ، کیفی ، کوله ای برای بستن و آماده کردن داشتم! سالهای مدرسه ، دانشگاه و چند سالی هم تدریس ... حالا امسال یه کیف خیلی متفاوت شب اول مهر تو خونه م آماده ست!
کیف نی نی ! آره یه کیف پر از پوشک و حوله و کهنه ی خشک کن و ...! خلاصه کلی وسیله های ریز و درشت که همه مال نی نی کوچولومند!
اون سالها تا کیف رو بالا سر م نمیذاشتم و تا صبح چند بار چکش نمیکردم خوابم نمیبرد!
امسالم هی راه به راه میرم سراغ اتاق و کیف رو وارسی میکنم که چیزی کم و کسر نباشه یه وقت !
کوچولوی ورزشکارم ! با اون لگدا و کش و قوسای کوچولوت ! خونه منتظر توئه ! همه چی آماده ست ! من و پدرت هم بیصبر و مشتاق ساعتها رو میگذرونیم که برسیم به اون ساعتی که بگیم آره ! پسرمون داره دنیا میاد !
--
شبیه زنهایی که وقت زایمان شون شده شدم ! هه عجب حرف نو و جدیدی ! ولی خداییش از صبح ویر تمیز کاری و مرتب کردن خونه رو گرفتم ! و اگه کمرم راه به راه درد نمیگرفت و ترس از پاره شدن کیسه آب نبود الان کل خونه رو شسته بودم ! میخام همه چی برای اومدن مهمون عزیزم تمیز باشه خب !
- آقای پدر تو آخرین دقایق از آخرین روز شهریور : خبببببب ! پسرمون هم مث خودمون پاییزی شد !
- من : :| و نگاهی عمیق!!!
ـ آقای پدر : خب مث من !
آقای پدر آذر ماهی و من دی ماهی م !
و خدا میدونه من چقد الان عاشق این پاییزی های خونه هستم!